پروفسور ادوارد بنفیلد از دانشگاه هاروارد در کتاب خود به عنوان جهنم، نظریهای جالب و تحریککننده را مطرح ساخته است. او جامعه آمریکا را به چهار «فرهنگ طبقاتی» تقسیم میکند که با طبقههای فرادست، میانی، کارگر و فرودست ارتباط دارند. او هشدار میدهد که این «خردهفرهنگها» وما در اثر شرایط فعلی اقتصادی تعیین نمیشوند، بلکه جهتگیری غریضی روان شناختی هر فرد به سوی تامین آیندهای نزدیکتر یا دورتر مشخصکننده آنها است.در آینده محورترین سمت از این سنجه، فرد متعلق به طبقه فرادست انتظار طول عمر زیادی را دارد، مشتاقانه امیدوار به آینده فرزندان، نوهها و حتی نوادههای خود است و به آینده موجودات انتزاعی از قبیل جامعه، ملت یا بشریت نیز اهمیت میدهد. این شخص مطمئن است که اگر به خود زحمت دهد، میتواند آینده را تا حد بسیار وسیعی براساس اهداف خود شکل دهد. از این رو وی از انگیزهها و محرکهای قوی برای «سرمایهگذاری» در جهت بهبود شرایط آتی خود – مثلا جهت چشمپوشی از بخشی از رضایت خاطر فعلی خود به امید قادر ساختن فردی (خودش، فرزندانش، بشریت و .) جهت بهرهمندی از رضایت بیشتر در زمانی در آینده – برخوردار خواهد بود. در مقابل داریم: «فرد متعلق به طبقه فرودست به طور لحظهبهلحظه زندگی میکند. اگر او اندکی آگاهی و هوشیاری راجع به آینده داشته باشد، این هوشیاری به چیزی ثابت، مقدر و خارج از کنترل او ربط خواهد داشت. رویدادها برای او اتفاق میافتند و این فرد آنها را به وجود نمیآورد. غریزه بر رفتار او سیطره دارد، حال این یا به این خاطر است که
درباره این سایت